پیشینه و مبانی نظری حاكميت شركتي
حاكميت شركتي
بررسی متون متعدد و معتبر نشان میدهد که اولین و قدیمی ترین مفهوم عبارت حاکمیت شرکتی ، از واژه لاتین Gubernare به معنای هدایت کردن گرفته شده است که معمولا ً در مورد هدایت کشتی به کار میرود و دلالت براین دارد که اولین تعریف حاکمیت شرکتی بیشتر بر راهبری تمرکز دارد تا کنترل . بررسی ادبیات موجود نشان میدهدکه هیچ تعریف مورد توافقی در مورد حاکمیت شرکتی وجود ندارد . تفاوتهای چشمگیری در تعریف براساس کشور مورد نظر وجود دارد . حتی در امریکا یا انگلستان نیز رسیدن به تعریف واحد ، کار چندان آسانی نیست . تعریفهای مختلفی ازحاکمیت شرکتی وجود دارد ؛ از تعریفهای محدود و متمرکز بر شرکتها و سهامداران آنها گرفته تا تعریفهای جامع و دربرگیرنده پاسخگویی شرکتها در قبال گروه کثیری از سهامداران ، افراد یا ذینفعان .
تعریفهای موجود از حاکمیت شرکتی در یک طیف وسیع قرار میگیرند . دیدگاههای محدود در یک سو و دیدگاههای گسترده در سوی دیگر طیف قرار دارند . در دیدگاههای محدود ، حاکمیت شرکتی به رابطه شرکت و سهامداران محدود میشود . این ، الگویی قدیمی است که در قالب نظریه نمایندگی بیان میشود . در آن سوی طیف ، حاکمیت شرکتی را میتوان به صورت شبکه ای از روابط در نظر گرفت که نه تنها میان شرکت و مالکان آنها ( سهامداران ) بلکه میان شرکت و تعداد زیادی از ذینفعان از جمله کارکنان ، مشتریان ، فروشندگان ، دارندگان اوراق قرضه و ... وجود دارد . چنین دیدگاهی در قالب نظریه ذینفعان دیده میشود . تعریفهای محدود ، متمرکز بر قابلیتهای سیستم قانونی یک کشور برای حفظ حقوق سهامداران اقلیت است . تعاریف محدود اساساً برای مقایسه بین کشوری مناسب اند و قوانین هر کشور نقش تعیین کنندهای در سیستم حاکمیت شرکتی دارد .
تعریفهای گستردهتر حاکمیت شرکتی بر سطح پاسخگویی وسیعتری نسبت به سهامداران و دیگر ذینفعان تاکید دارند . تعریفهای گستردهتر نشان میدهند که شرکتها در برابر کل جامعه و نسلهای آینده مسئولیت دارند . در این دیدگاه ، سیستم حاکمیت شرکتی موانع و اهرمهای تعادل درونسازمانی و برونسازمانی برای شرکتهاست که تضمین میکند آنها مسئولیت خود را نسبت به تمام ذینفعان انجام میدهند و در تمام زمینههای فعالیت تجاری ، به صورت مسئولانه عمل میکنند ؛ همچنین ، استدلال منطقی در این دیدگاه آن است که منافع سهامداران را فقط میتوان با درنظر گرفتن منافع ذینفعان برآورده کرد .
1 . کادبری در سال 1992 حاکمیت شرکتی را چنین بیان میکند :" سیستمی که شرکتها با آن هدایت و کنترل می شوند ."
2 . حاکمیت شرکتی عبارتست از ... فرایند نظارت و کنترل برای تضمین عملکرد مدیر شرکت مطابق با منافع سهامداران [ 26 ]
3 . رابطۀ بین سهامداران و شرکتهای آنان و روشی که سهامداران به کمک آن ، مدیران را به بهترین عملکرد تشویق می کنند . ( مثلا با رای گیری در مجامع عمومی و جلسات منظم با مدیر ارشد شرکتها ) ( کتابچۀ حاکمیت شرکتی بریتانیا ، 1996 ).
4 . کیزی و رایت در